زیبایی و مکتب ( سینمای "بدون پیام" ، وجود ندارد)
بمناسبت روز سینما _ نشست ( "هنر غیرارزشی" ؛ "ابزار زیبا" در خدمت "اهداف زشت"؟ ) _بسیج هنرمندان _جمعی از سینماگران و کارگردانان جوان _۱۳۹۱
بسمالله الرحمن الرحیم
محضر برادران و خواهران عزیز عرض سلام میکنم و برای دوستان آرزوی موفقیت میکنم که وارد عرصهای شدند که فوقالعاده حساس است و یک جاهایی درست از لبهی پرتگاه عبور میکند و گاهی از دریاها و اقیانوسهای طوفانی باید عبور کرد ولی وقتی عبور کنید منشأ آثار و برکاتی میشود که شاید کمتر عرصهی هنری دیگری از بین انواع هنرها تا این اندازه تأثیرگذار باشد. من سعی میکنم به دو پرسش عمده در این فرصت اشاره بکنم که این دو در حوزههای تئوریک در باب هنر مطرح است. در تبیین رابطهی زیبایی و مسئولیت یا مکتب و همینطور در باب ذاتی بودن یا نبودن رابطهی ابزار و تکنیک سینما با محتوای دینی یا مادی آن هست. این دو مسئله، دو مسئلهی فوقالعاده مهم است که در ظرف بیش از صد سالی که سینما مطرح شده و وارد عرصهی اجتماعی شده و به خصوص در نیم قرن اخیر که سینما خیلی برجستهتر از قبل کاملاً جنبهی تربیتی و سیاسی و ایدئولوژیک پیدا کرده مطرح است. شاید همین آخرین نمونهای که در باب اسکار دیدیم که چطور به یک فیلمی که همه، مخالف و موافق قبول دارند و اعلام کردند که این از نظر تکنیک و هنر و زیباییشناسی یک فیلم معمولی است ولی جایزه را برد و جایزهی اسکار به آن داده میشود. سالها قبل در باب رمان سلمان رشدی ادعا کردند یک شاهکار هنری است. خیلی از کسانی که در حوزهی ادبیات داستانی و رمان در دنیا صاحب نظر بودند و حتی مخالف دین و اسلام و به طور خاص انقلاب بودند میگفتند یک رمان خیلی متوسط و حتی ضعیف است ولی به سرعت به 50، 60 زبان ترجمه شد و انواع جایزهها به آن پرداخت شد و در تمام جهان منتشر شد. کاریکاتورهایی که به لحاظ هنری کاریکاتورهای متوسطی علیه پیامبر بود ولی یک مرتبه اتحادیهی اروپا اعلام کرد و در تمام مطبوعات برجستهی اروپا منتشر شد. لذا اگر یک وقتی در اتاقهای درببسته بحث میکردند که اینها با هنر به طور عام و سینما به طور خاص و همهی هنرها از کاریکاتور گرفته تا رمان و ادبیات داستانی و فیلم برخوردهای سیاسی و ایدئولوژیک دارند و معیار اصلی آنها برای انتخاب هنر نیست که بگویند ما فقط به تکنیک هنری کار داریم و با تکنیک زیباییشناسی و هنری کار میکنیم، ضمن اینکه به خود آن هم باید اشکال کرد چون زیبایی فقط زیبایی تکنیک نیست. زیبایی محتوا داریم و زیبایی تکنیک هم داریم و هر دوی اینها زیبایی است. زیباییشناسی ما باید اعم باشد و همه را باید ببیند. محتوای زشت با تکنیک زیبا هنر نیست. هنر ناقص و ضربه خورده است. محتوا زیبا و با تکنیک زشت و ضعیف هم هنر اسلامی نیست. به دلیل اینکه شما در زبان و ادبیات پیامبران الهی، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) وقتی نگاه کنید میبینید هم خوب حرف زدهاند و هم حرف خوب زدهاند. یعنی هم به محتوا کار داشتهاند و هم به صورت، هم سیرت و هم صورت برای آنها مهم بوده است. از تعابیر و کلمات دم دستی و ضعیف و نازیبا و غیر جذاب و نادرست به لحاظ ادبی استفاده نکردهاند. این نهجالبلاغه که به آن نهجالبلاغه میگویند یعنی روش بلاغت را آموزش میدهد. یعنی جدا از زیبایی محتوا به زیبایی صورت و تکنیک و لفظ آن نگاه کن. بنابراین ما چرا طرفدار زیبایی مطلق هستیم. مثلاً اگر یک وقتی گفتند شما سینماگر مکتبی و ایدئولوژیک هستید و به در این صورت به ایدئولوژی کار دارند و به زیبایی کاری ندارند جواب این است که چرا، اتفاقاً ما به زیبایی مطلق دعوت میکنیم. به زیبایی ناقص، زیبایی مخدوش و مخلوط با زشتی دعوت نمیکنیم. حالا دست اینها بیشتر رو میشود که حتی به زیبایی صورت و تکنیک هم کار ندارند. علاوه بر اینکه به زیبایی سیرت کاری ندارند، زیبایی صورت هم برای آنها مهم نیست. برخوردهای کاملاً انتفاعی و سیاسی و ایدئولوژیک و غیر منصفانه با هنر و سینما صورت میگیرد. حتی جوائزی امثال اسکار یا نوبلهم که به بعضی از هنرمندان یا چهرههای غیر غربی دادهاند کاملاً سیاسی و ایدئولوژیک بوده است. قبل از انقلاب اسلامی در دعوای شرق و غرب مثلاً میرفتند یک هنرمند یا یک دانشمند متوسط یا متوسط به بالا را در کشورهای سوسیالیستی پیدا میکردند و از طرف جهان سرمایهداری به او جایزه میدادند چون میگفتند از این طریق میشود در افکار عمومی دنیا و جهان بلوک شرق تأثیرگذاری کرد. حالا من به محتوا کاری ندارم، به روش جایزه دادنها و تشویقها و تنبیهها کار دارم. بعد از انقلاب اسلامی هم ملاک این شده است. یعنی کافی است یک فیلمی کمترین رگهی ضد صهیونیستی و ضد امپریالیستی داشته باشد و یک کد واژهای به نفع انقلاب اسلامی، بیداری اسلامی داشته باشد که آن را فوری تخریب میکنند. یا حذف میکنند یا تخریب میکنند و یکی که از آن طرف با متوسطترین فرم و تکنیک وارد عرصه بشود خیلی راحت و بدون هیچ حیایی بالاترین جایزه را میگیرد. این نوبل و اسکار بدون هیچ شرمندگی و بدون توجه اصیل به علم یا به هنر و سینما به هر کسی که در گفتمان ایدئولوژیک اینهاست خیلی راحت جایزه میدهند و با افتخار هم سرشان را بالا میگیرند. ولی ما هنوز در مهد انقلاب اسلامی همچین جرئتی نداریم. البته ما نباید مثل کمونیستها به سینماگر ضعیف و بیهنر صرفاً به خاطر اینکه حزباللهیبازی در میآورد جایزهی اول هنر را بدهیم. این هم بیعدالتی است. اما باید اینقدر جسارت و جرئت داشته باشیم که وقتی چند بچه مسلمان وارد این عرصه شدند و کارهای موفقی میکنند اینها را بدون شرمندگی تشویق کنیم و با رودروایسی با کسانی که مخالفخوانی و روشنفکربازی در میآورند و در بنیاد سیاسی ایدئولوژیک کاملاً جاهطلب و کاملاً نگاه اقتصادی صرف به مسئله دارند، ما منفعلانه و شرمنده اینها را ترجیح ندهیم به یک بچه مسلمان خودکاری که توانسته در یک عرصههایی کار کند و کار او موفق هم بوده است. اگر حتی به مسابقات بینالمللی برود ممکن است آنها گاهی به او جایزه بدهند ولی ما اینجا او را تحویل نگیریم. هر دو قشر بد است. هر دو حالت بد است. هم تعصب علیه زیبایی و هم انفعال و شرمندگی هیچ کدام به پیشرفت و موفقیت در این مسیر هنر انقلاب اسلامی منجر نمیشود. یک نکتهی دیگر که باید به عنوان مقدمه عرض بکنم و روی آن تأکید بکنیم و یا در واقع محور اول بحث است همین است که اجازه ندهیم زیباییشناسی را در برابر مکتب تعریف کنند. یا کسانی از این طرف مکتب را در برابر و در نقطهی مقابل زیباییشناسی مطرح بکنند. زیبایی، زیبایی مطلق محور همهی معارف توحیدی مکتب ما هست. یعنی مکتبی که معتقد است منشأ مطلق زیبایی خداوند است و خالق زیبایی اوست و هر چه در این عالم هست زیبایی هست و هر چه زیبایی هست تجلی زیبای مطلق است، مکتبی که بر این اساس بنا شده اجازه نمیدهد که بگویند هنر دو دسته است. یکی هنرهای ایدئولوژیک هستند و یک دسته هم هنرهای زیباییمحور هستند. اینها به دنبال زیبایی و جمال و هنر هستند و اینها به دنبال تعصبها و دگمهای ایدئولوژیک خودشان هستند. همچین چیزی نیست. اتفاقاً نظام لیبرال سرمایهداری به دنبال دگماتیزم و جزمیات مادی خودش است. منتها از ابزار هنر و زیباییشناسی در عرصهی تکنیک بلد است که خوب استفاده کند. از این جهت جهان لیبرال سرمایهداری با مارکسیستها و با فاشیستها هیچ فرقی ندارند. هنر هر سهی اینها هنر مادی ایدئولوژیک است و اتفاقاً از زیبایی استفادهی ابزاری کردند و زیبایی را هدف نگرفتند. اگر یک هنر و یک هنرمند و سینماگری زیبایی را هدف بگیرد، اصلاً ما همین را میگوییم که زیبایی را هدف بگیر. منتها زیبایی مطلق باشد. زیبایی مطلق از زیبایی در نگاه به باطن عالم شروع میشود و تا زیبایی در ظاهر عالم پیش میرود. یعنی زیبایی در مقولات، زیبایی در مشهودات باطنی، زیبایی در محسوسات، هر سه عرصه، عرصههای زیبایی هستند و اینها اصلاً سه عرصه نیست و بلکه یکپارچه است. بنابراین اولین نکتهای که هنرمند مسلمان و سینماگر انقلابی باید به آن توجه کند این است که ما نه طرفدار ایدئولوژی ضد زیبایی هستیم و نه اجازه میدهیم زیبایی در نقطهی مقابل با مکتب توحید تعریف بشود. چون اصلاً به لحاظ فلسفی قابل تعریف نیست. واقعاً نیست. حالا این یک بحثی در حوزهی فلسفه و عرفان است که باید در تفسیر و حدیث تعقیب بشود. طبیعتاً بچه مسلمانی که وارد این عرصه میشود بداند که این عرصه حتماً خطرناک است ولی من از دوستان میپرسم که مگر عرصههای دیگر خطرناک نیست؟ چون بعضیها بیش از اندازه از عرصهی سینما میترسانند. مثل این که ذات این عرصه یک ذات شیطانی دارد و اصلاً محال است که داخل بیایی و سالم بیرون بروی و فکر میکنند این مربوط به تکنولوژی و تکنیک سینما است. در حالی که من از این دوستان میپرسم مگر اقتصاد و بازار خطرناک نیست؟ چقدر آدمها هستند که وارد عرصهی بازار میشوند؟ در روایات میفرمایند صبح مؤمن وارد بازار میشوی و شب کافر به خانه برمیگردی. مگر سیاست عالم شیطانی نیست و در عین حال یک مجاهد مؤمن میتواند برود و این صحنهی سیاست را تبدیل به صحنهی جهاد مقدس بکند. هنر و سینما هم همینطور است. حتماً سخت است. حتماً پیچیده و مشکل است که کسانی وارد عرصهی سینمایی بشوند و درگیر شهوت و شهرت و جاهطلبی و خیالبافی و فریب افکار عمومی و اغواگری و جایزهپرستی نشوند. معلوم است. ولی در عرصهی اقتصاد هم همین مشکلات را داریم. این اختصاصی به ذات تکنیک سینما ندارد. این مربوط به ذات نفس بشر است. نفس بشر مدام در خطر است. به سیاست میآیی هم همین بحث است. چرا میگویند سیاست پدر و مادر ندارد؟ سیاست پدر و مادر دارد ولی خود تو پدر و مادر نداری. برای آدم بیپدر و مادر سیاست هم پدر و مادر ندارد. چرا میگویند در این دوره و زمانه نمیشود به اقتصاد وارد بشوی و سالم بیرون بیایی. این مربوط به این دوره و زمانه نیست. در همهی دوره و زمانههای همینطور بوده است و تا ابد هم همینطور خواهد بود. اینها پیچیدگیها و ظرفیتهای نفس بشر است. اینها بهانهای یا برای فرار از صحنه و یا توجیه برای آلوده شدن است. یعنی کسی که میخواهد کار نکند، میخواهد برود و در حاشیهی تاریخ قرار بگیرد، میخواهد به بازار وارد نشود و تولید ثروت نکند، میگوید ذات بازار کثیف است. نهخیر، چرا ذات بازار کثیف است؟ بازار برای آدم کثیف، کثیف است و برای آدم تمیز، تمیز است. آن کسی که در عالم سیاست وارد میشود، تکنیک به معنی جنگ قدرت است. دو تعریف دارد. یک تعریف اعم دارد که همهی دنیا درگیر آن هستند. میگویند آقا این ذاتاً پدر و مادر ندارد، میگویند مگر میشود دروغ نگویی و رأی بیاوری؟ مگر میشود خیانت نکنی و در صحنه بمانی؟ مگر حزب تو میتواند رأی جمع بکند ولی فلان نباشد؟ همین سوالها را میکنند و بعد میگویند آقا ذات تکنیک اینطور است. نهخیر، ذات تکنیک اینطور نیست. ذات تو پلید است. هم معاویه وارد عالم تکنیک شد و هم امیرالمؤمنین علی(ع) وارد عالم تکنیک شد. هر دو سیاسی بودند. هم اولیای خدا وارد صحنهی بازار شدند و هم آدمهای مفسد و فاسد وارد بازار شدند. یک عده از عصر مدرنیته میگویند. یک عده فکر میکنند یک چیز یا یک موجود یا یک روح سیاهی هست که مخفیانه میآید و میرود که مدرنیته نام دارد و این در تکنیک و اقتصاد و همه جا حضور دارد و قدرت آن از خدا هم بیشتر است. «هو الغالب». اصلاً این دوره، دورهی شیطان است و این صحنه، صحنهی شیطان است و این عرصه، عرصهی شیطان است. حالا بپرس کدام عرصه، عرصهی شیطان نیست؟ همهی عرصهها عرصهی شیطان است. ما باید آدم باشیم. آدم بودن سخت است. نه در سینما بلکه همه جا سخت است. سینما یک مقولهی جدابافته از جاهای دیگر نیست. آدم بودن، آدم ماندن به خصوص سخت است. آدم بودن و آدم شدن هم سخت است ولی آدم ماندن خیلی سخت است و بعضیها میگویند محال است. معلوم است که سخت هست. در تکنیک و اقتصاد سخت است. شهوت هم همینطور است. یک عده میگویند ذات شهوت و جنسیت فساد است. قدرت ذاتاً فاسد است و فساد میآورد. همهی این حرفها، حرفهای بیخودی است. هیچ چیز ذاتاً فاسد نیست. هر چه که در این عالم حقیقت و واقعیت دارد مخلوق خداست و هیچ چیزی که مخلوق خداوند باشد و ذاتاً شر یا فاسد باشد وجود خارجی ندارد. این نگاه تولیدی به عالم است. ذات انسان هم بد نیست. این تفکر، تفکر اسلامی نیست. اینها راجع به طبیعت هم همین را میگویند. طبیعت مزبلهی شیطان است. در قرآن و روایات کجا گفتهاند که طبیعت متعلق به شیطان است؟ جسم پلید است و روح شریف است. ما در اسلام و قرآن اصلاً همچین چیزی نداریم. اگر کسی یک آیه یا روایت آورد که بگوید جسم پلید است و روح شریف است، یعنی اینها را در مقابل هم معنی کرده به ما هم نشان بدهد. تعلق به دنیاست که پلید است و نه خود دنیا. طبیعتپرستی خلاف توحید است و نه خود طبیعت. خود طبیعت آیتالله است. قدرت هرگز ذاتاً شر نیست. قدرت خیر است. ثروت هم خیر است. ثروتپرستی و قدرتپرستی شر است. قوهی خیال انسان در سینما فعال میشود و بنابراین اینجا جای شیطان است. قوهی خیال هم خیر است. قوهی خیال یکی از قوایی است که خدای متعال برای درک برخی از پدیدههای این عالم در اختیار بشر گذاشته است. درک شما بدون قوهی خیال اصلاً درست کار نمیکند. همانطور که به عقل احتیاج داری به خیال هم احتیاج داری. مهم این است که اینها در چه مسیری فعال میشود. یعنی ما تخیل رحمانی و شیطانی داریم. نه اینکه قوهی خیال ذاتاً متعلق به فلان است. بعضیها چون دیدهاند سینمای فعلی غرب، سینمای شهوت و قدرت و پلیدی است گفتهاند پس سینما ذاتاً پلیدی است. در حالی که واقعاً این نیست. یک کسی میآید در حضور پیامبر(ص) به دنیا فحش میدهد. بر ذات این دنیا لعنت، تف بر ذات این دنیا که همهی بشر را فریب داد و همه را نابود کرد. پیامبر(ص) فرمودند «لا تسب الدنیا...»، به دنیا فحش ندهید. دنیا مخلوق خداوند است. این مشکل دنیا نیست بلکه مشکل خودتان است. حضرت امیر(ع) فرمودند دنیا چه زمانی به شما دروغ گفت؟ دنیا خیلی صادقانه حرفهای خود را با شما زده است. خودت خودت را فریب میدهی. گناه و کثافتکاریهای خودت را به پای دنیا مینویسی. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند دنیا هیچ کس را فریب نداده بلکه این خود تو هستی که خودت را فریب میدهی. چون دنیا هر روز به تو نشان میدهد. دنیا هم قبرستانها را به تو نشان میدهد، بیمارستانها را به تو نشان میدهد، دنیا به تو نشان میدهد که بشر سه لحظه دارد. یک لحظه متولد میشود، یک لحظه زندگی میکند و یک لحظه هم او را به خاک میبرند. دنیا کجا به تو دروغ گفته است؟ دنیا کجا گفته من ابدی هستم. دنیا که هر روز فریاد میزند من موقت هستم. خود تو بیمار هستی. جلوی حضرت امیر(ع) به زندگی و دنیا فحش دادهاند. این در نهجالبلاغه هست و دوستان دیدهاند. حضرت امیر(ع) فرمودند هر لحظهی این دنیا را قطع بدانید. برای اینکه اینجا «متجر اولیا الله...»، اینجا محل تجارت اولیا الله است. یک نردبانی است. شهوت بد است؟ نهخیر، شهوت مثل قدرت و ثروت خیر است. نوع مواجهه با شهوت است که رحمانی و شیطانی است. شهوتپرستی است که شیطانی میشود. کسی که وارد سینما و به خصوص سینمای داستانی میشود، حتی سینمای مستند، چون سینمای مستند هم فقط اسمش مستند است، در واقع در آن هم در پس ذهن سینماگر یک داستانی است. اصلاً هیچ سینمای مستندی هم بدون یک داستان ذهنی نیست. چون سینماگر مستند انتخاب میکند. آن هم یک داستان است. داستانی که در ذهن ما شکل میگیرد یک وقت با مقولهی عشق سر و کار دارد. حالا چه عشق زن و مرد باشد و چه مراتب مختلف عشق از معنوی و زمینی و آسمانی باشد، یک سر داستان به مقولهی انتخاب انسان مرتبط میشود. به جبر و اختیار مرتبط میشود. چقدر از فیلمها را شما میبینید که دانسته یا ندانسته، خواسته یا ناخواسته یک القایی در حوزهی جبرگرایی میکند. جبر مادی تا جبر اشعری مذهبی. از آن طرف اختیار مطلق بشر، دیدگاههای شبه اگزیستانسیالیستی هم هست. بالاخره یک بچه مسلمانی که به این عرصه وارد میشود باید مطالعات اسلامی داشته باشد. در کنار این کارهای تکنیک سینمایی اینها را بخوانید. البته آنهایی که تخصصی بلد باشند، یعنی حدیث و تفسیر و فلسفه و کلام و فقه و اصول بلد باشند، باید خیلی کار کنند. باید کرسیهای ثابت گفتگو در این عرصه باشد. ولی بالاخره در یک سینمای داستانی یا مستند، یک فیلم کوتاه یا بلند شما میخواهی یک آموزهای را به مخاطب خود منتقل کنی. یعنی یک نسبتی برقرار میکنی با یکی از مقولات یا مفاهیمی که به نحوی به مسائل اسلامی مربوط هستند. یا جبر و اختیار است، یا عشق است، یا شهوت است، یا شهرت و ریاستطلبی است. داستان تو میخواهد مسئلهی حسادت را نشان بدهد. در تمام این عرصهها آدم باید چیزهای زیادی بداند و الا در تکنیک حرفهای سینمای غرب غرق میشوی چون آنها از ما جلوتر هستند. هم به لحاظ تکنیک جلوتر هستند و هم به لحاظ ابزار جلوتر هستند و هم به لحاظ تجربه جلوتر هستند و هم به لحاظ بازارهای جهانی جلوتر هستند. بالاخره نبردی شروع شده است. مثل جنگ است. وقتی اول جنگ شروع شد بچهها میرفتند از انبار ارتش ام.یک میدزدیدند که با ام.یک یکی یکی جلوی آنها بایستند. بعد کار ما به جایی رسید که امروز خودشان میگویند اینها قویترین نیروی رزمی نامنظم جهان هستند. یعنی امروز هیچ کشوری در دنیا نمیتواند به ایران حمله کند. هیچ کشوری نمیتواند به ایران حمله کند و این را خودشان هم میدانند. در عرصههای مختلف مثل فیزیک و شیمی و پزشکی ما از زیر صفر شروع کردیم. الان در دنیا بچههای ما حرف میزنند. من یادم هست در خیبر اولین باری که بمباران شیمیایی خیلی وسیع شد وقتی به شرق دجله زدند بچههای ما هنوز به هوای تظاهرات که گاز اشکآور میزدند، میگفتند باید آتش روشن کنیم. میگفتند یک لاستیکی پیدا کنید که آتش بزنیم. ما از آنجا شروع کردیم. از هیچ شروع کردیم. عرصهی سینما یک چنین عرصهای است. از هیچ شروع کنید. الان که از هیچ جلوتر هستیم. ولی با آگاهی، با آشنایی، با اعتقاد، با صلابت و اخلاص و همکاری 30 سال دیگر میتوانیم بازارهای جهانی را فتح کنیم. مخصوصاً الان که رسانهها و ارتباطات طوری شده که میخواهند آن را کنترل کنند ولی دیگر نمیتوانند. اینها فکر کردند رسانهها هر چه بیشتر گسترش پیدا کند به نفع آنهاست و به نفع اینها هم بود. چون تنها کسی که در عرصهی رسانه میتوانست حرف بزند اینها بودند و بقیهی دنیا، همه شنونده بودند. حالا که این عرصه باز شده و میبینند گویندهی دیگری هم دارد وارد میشود و نمیتوانند کنترل بکنند، ممکن است این قضیه به ضرر آنها تمام بشود. چنان که همینهایی که میگفتند توئیتر و فیسبوک ابزاری در اختیار ماست بر سر تظاهراتهایی که در اروپا شده خودشان فیسبوک و توئیتر را بستند. اینکه الان میآیند به یک فیلم درجه دو جایزهی اسکار میدهند، بالاخره هنرمندهای دنیا شعور دارند. همه میفهمند قضیه چیست. خب این ابزار کم کم مشروعیت خود را از دست میدهد. تو سه بار به این فیلمها جایزه بدهی مشروعیت خود را از دست میدهد. البته من هنوز ندیدم ولی دوستانی که وارد بودند و فیلمشناس هستند میگفتند در دنیا مقالات زیادی نوشتهاند که این فیلم متوسط است. خب در این صورت اعتبار و مشروعیتی که چند دهه روی آن کار کردی را از دست میدهی. برای چه؟ برای اینکه دارند در برابر یک موجی قرار میگیرند که این موج هم کم کم میگوید ما هم هستیم و ما هم یک حرفهایی داریم و این خیلی نکتهی مهمی است. شما بدانید که اینها جایزهی نوبل و اسکار را وقتی به بعضی از ایرانیها دادند دقیقاً به همان دلیلی بود که زمان جنگ شرق و غرب به بعضی از چهرهها در بعضی از کشورهای سوسیالیستی میدادند. صد درصد سیاسی است. بعد خودشان سیاسی هستند و به شما میگویند سیاسی نباش. خودشان کاملاً ایدئولوژیک هستند و تا شما میخواهی در یک فیلمی یک ارزش انقلابی و اسلامی را نشان بدهی میگویند شما ایدئولوژیک شدهای. میگویند شما ایدئولوژیک هستید و باید بروید کارهای ایدئولوژیک بکنید. اینجا عرصهی هنر و زیباییشناسی است. خیلی خوب، اتفاقاً پرچم زیباییشناسی را باید شما در دنیا به دست بگیرید. بگویید بله، اتفاقاً محور هنر اسلام زیبایی و زیباییشناسی است منتها فرم زیبا و محتوای زیبا است. زیباییشناسی معقول، زیباییشناسی مشهود باطنی و زیباییشناسی محسوس بیرونی، اینها سه بعد از زیباییشناسی و هر سه متصل به هم هست و قابل تفکیک نیست. شما ببینید کثیفترین فیلمهایی که در دنیا میسازند و میخواهند علیه حق بسازند از ابزار و از ارزشهای حق استفاده میکنند. درست است یا نه؟ یک وقت بعضیها میگفتند اینکه قرآن میفرماید «جاء الحق و ذهق الباطل...» کجا تحقق پیدا کرده است؟ همیشه که به هر جای تاریخ دنیا نگاه میکنی دنیا دست باطل است. جواب این است که اولاً جوجهها را آخر پاییز میشمارند. تمام این تاریخ به هم وصل است. باید ببینی جهان بشر به کدام سمت میرود. دوم اینکه این فعل ماضی است و همین الان هم حق آمده و باطل رفته است. بهترین دلیل آن هم این است که باطل هر جا میخواهد مشتری پیدا کند متوسل به حق میشود. این یعنی «جاء الحق و ذهق الباطل...». تو اگر راست میگویی، اگر باطل موجودیت و حقیقت دارد روی پای خودش بایستد. یعنی رسماً بگوید من ظلم هستم و میخواهم از ظلم دفاع کنم. شما یک سینما دیدهاید که بگوید من میخواهم از ظالم دفاع بکنم؟ بگو این پلیدی است و آن پاکی است و ما میخواهیم از پلیدی دفاع بکنیم. اگر این کار را کردی و مشتری هم پیدا کردی و جرئت کردی سرت را بالا بگیری یعنی باطل بر حق پیروز شده است اما نمیتوانی. نمیتوانی. و لذا شما میبینید همین فیلمهایی که هالیوود و صهیونیستها برای تحریف جهان علیه مظلومین عالم میسازند، در تمام این فیلمها به آن قهرمان سفیدپوست آمریکایی یا اروپایی خصلتهای مثبت نسبت داده میشود. خصلتهای شر و شیطانی به او نسبت داده نمیشود. یعنی بخشنده است، مهربان است. درست است یا نه؟ عاقل است، باگذشت است، شجاع و نترس است، عادل است. طرف مخالف او که مثلاً یک خاور میانهای عرب یا افغان یا ترک است، احمق و خشن و جانی و دروغگو و ترس و دزد و پلید است. خب اگر تو راست میگویی همان چیزی که در صحنه هست را بگو. ما نمیگوییم این طرف همه مطلقاً سفید هستند و آن طرف همه مطلقاً سیاه هستند. آدمها تفاوتهایی دارند ولی جبههی حق و باطل فرق دارد و بر سر چه چیزی دعواست؟ راستش را بگو که بر سر چه چیزی دعواست؟ چرا شما بر سر کوچکترین چیزها و مثلاً بر سر اینکه یک خوکچهی هندی در فلان جا فلان شد صد فیلم میسازید و چرا راجع به بمباران هیروشیما و ناکازاکی یک فیلم سینمایی خوب نساختید؟ این کم حادثهای بوده است؟ در دنیا بیسابقه بوده است. چرا راجع به فاصلههای طبقاتی داخل جهان سرمایهداری فیلمهای قوی که در انتها تبرعه نکند، نمیسازید. چون فیلمهایی میسازند که 4 اشکال میگیرند ولی در انتها اصلی خوب است. یک عده این وسط از دور و اطرافیهای او بد بودهاند. راستش را بگو. ببینید سینماگر مسلمان نباید از حقیقت بترسد، از فضیلت نباید بترسد، از عدالت نباید بترسد. چون اینها زیباییشناسی هستند. عدالت به معنی زیباییشناسی است و عدالت مظهر زیباییشناسی است. فضیلت اخلاقی و حسن اخلاقی زیباییشناسی است. زیباییشناسی اخلاقی، زیباییشناسی عقلی و همهی زیباییشناسیها با هم یک مجموعهای از زیباییشناسی میشود. بنابراین ما مدافع زیباییشناسی هستیم. منتها باید زیباییشناسی مطلق و یکپارچه و زیباییشناسی اصیل و نه کاذب باشد. تو در فلسفهی فکری، در مبانی معرفتشناسی و اخلاق لیبرال سرمایهداری در کتابها میگویی محور اخلاق لذائذ و سود شخصی است. معیار واقعی متافیزیکی وجود ندارد برای اینکه بگوید چه چیزی اخلاقی است و چه چیزی غیر اخلاقی است. پس چرا در فیلمهای خود خلاف این را میگویی؟ اگر راست میگویی یک سینمایی را نشان بده که دقیقاً همین مبنای شما در فلسفهی اخلاق را نشان بدهد. چرا وقتی تبدیل به سینما میکنی مبانی اخلاقی ما را میگویی؟ برای اینکه این سینما تبشیری و تبلیغی و ایدئولوژیک است. خودش هم میفهمد که آن حرفها قابل گفتن به بشریت نیست. بنابراین معنویت نفی نمیشود بلکه معنویت تحریف میشود. استخدام میشود. عدالت در کتابهای آنها نفی میشود ولی در فیلم نفی نمیشود. در سینما و هنر نمیتواند عدالت را نفی کند. چون اگر نفی کند بشریت آن را نمیبیند. چرا شما چهرههای زشت و پلید را پاک نشان میدهید؟ برای اینکه پاکی پیروز شده و پلیدی شکست خورده است. «جاء الحق و ذهق الباطل...»، مسئله این است. حالا یک نکته اینجا هست. بعضی از دوستان سوال را پیچ میدهند که در آخر معلوم نمیشود چه هست. حتی به این نتیجه میرسد که آیا سینمای دینی اسلامی اصلاً ممکن است؟ طوری میگویند که آدم گیج میشود و میگوید اگر راستش را بخواهید نه. نه این که ممکن نیست حتی معنادار هم نیست. ما یادمان هست که راجع به انقلاب دینی هم همین حرفها را میزدند. اصلاً آدمهای مشهور اول انقلاب چقدر مقاله نوشتند. انقلاب پیروز شده، امام آمده و نظام تشکیل داده و شعارها هم بالا رفته و گسترش پیدا میکند. اینها نوشتند که آیا انقلاب اسلامی ممکن است؟ بعد یکی آمد نوشت آیا انقلاب اسلامی و بلکه انقلاب دینی معنادار است؟ خودشان گیج شدند و میخواستند بقیه را هم گیج کنند. کردیم و شد، چطور میگویی آیا معنادار است یا آیا ممکن است؟ استدلال آنها این بود که انقلاب مقولهای ذاتاً مدرن است. اسلام و دین مقولهای متعلق به سنت است. چگونه میشود انقلاب دینی تحقق پیدا کند؟ چگونه میشود یک امر سنتی صفت یک امر مدرن بشود؟ آقا این تقسیمات به درد خودت میخورد. مبنا و تعریف و نوع هستیشناسی و جهانشناسی و دینشناسی تو غلط است. مگر واقعیت باید خودش را کلمات و ذهنیات تو تطبیق بدهد؟ تو خودت را با بیرون تطبیق بده تا بفهمی کجا خطا میکنی. خیلی ساده است. تا از شما پرسیدند که سینمای دینی را تعریف کن و معنی کن خیلی راحت بگویید سه جمله است. سینمای دینی مثل هر هنر دیگری، مثل شعر دینی، سینمای دینی یا هر هنر دینی هنری است که بتواند به نحوی جذاب و هنرمندانه و تأثیرگذار با هر تکنیکی که در جهت تأثیرگذاری مثبت و مؤثر باشد اما با هدف ناسازگار نباشد، سینما و هنری که به روش هنرمندانه با تکنیک هنرمندانه و جذاب و زیباییشناسانه بتواند یک، آگاهیهای اسلامی و توحیدی را نشر بدهد، یعنی کمک کند که مخاطب آن با جهانبینی قرآن آشنا بشود، بفهمد که چطور باید به این عالم نگاه کرد و چطور نگاه نکرد. دو، ارزشها و اخلاق فردی و اجتماعی اسلام را جذاب بکند و تفهیم بکند و در جامعه سبک زندگی اخلاقی را در عرصهی فردی و اجتماعی گسترش بدهد و ارزش و ضد ارزش را تبیین کند. سه، احکام و مناسبات حقوقی، یعنی نظام حق و تکلیف دینی و اسلامی را بتواند در جامعه هر چه موجهتر، معقولتر، زیباتر عرضه کند و گسترش بدهد. یعنی اگر اسلام عقاید دارد، اخلاق دارد، احکام و نظام حقوقی دارد، سینمای دینی سینمایی است که در جهت گسترش و تبیین و تعمیق و توسعهی این مفاهیم در جامعه موفق باشد. این سینمای دینی است. شاخ و دم ندارد. بنابراین سینمای دینی سینمای اندیشه هست، سینمای اخلاق هست، سینمای عدالت هم هست. همان کاری که وقتی سینماهای هالیوود و صهیونیستی میکنند و وقتی شما یا بچهات فیلم را میبینی از سالن بیرون میآیی و یا دستگاهت را خاموش میکنی و میبینی در جهانبینی تو یک اثری گذاشت و نگاه تو به انسان و عالم و اخلاق یک تغییری پیدا کرد، نگاه تو به خوبی و بدی، به مسئلهی جنسیت، به مسئلهی جبر و اختیار تغییر کرد. این تغییر در چه سمت و سویی بود؟ آن سمت و سو یا اسلامی هست یا نیست. اگر نمیدانی سمت و سوی اسلامی چیست باید مطالعات اسلامی داشته باشی تا بدانی. اگر میدانی و هنر آن را نداری وارد نشو. رها کن. مگر هر کسی باید هر کاری را بکند. مثل این است که بنده عملگی بلد هستم و معماری بلد نیستم و بروم و بگویم میخواهم یک ساختمان سی طبقه بسازم. بعد چون مذهبی هستم اگر نشد بگویم ذات معماری با اسلام سازگار نیست. ذات معماری با اسلام سازگار نیست یا با شلختگی تو سازگار نیست؟ از پس آن بر نمیآیی. مگر هر کسی میتواند هر کاری را بکند؟ ذوق میخواهد، استعداد میخواهد، شببیداری میخواهد، تمرین و تجربه میخواهد، خلاقیت میخواهد. مثل هر کار دیگری اینها را لازم دارد. وقتی کسی گفت ما هنر اسلامی نمیفهمیم و این تناقض پارادوکسیکال است به او بگویید قبل از تو میگفتند سیاست دینی پارادوکسیکال است، اقتصاد اسلامی پارادوکسیکال است، تمدنسازی دینی نامفهوم و بیمعنا است، انقلاب اسلامی نامفهوم و بیمعنا هست. همهی اینها را قبل از شما گفتهاند و اینها حرفهای تازهای نیست. اما یک وقت میگویی اگر به چنبرهی سینمای هالیوود و غرب رفتی گیر میافتی و نمیتوانی بیرون بیایی ممکن است درست باشد. در مورد خیلیها درست است. آدمهای ضعیف میروند و گیر میافتند. ولی این مخصوص سینما نیست. در بازار هم وقتی یک آدمی که دین درستی ندارد وارد میشود همین است. اینقدر بچه مذهبی داشتهایم که به بازار رفتهاند به اسم اینکه میخواستند عبادت کنند، واقعاً هم میخواستند این کار را بکنند و میگفتند ما میخواهیم عبادت کنیم، میخواهیم تولید ثروت کنیم ولی رفتند عبادت کنند و در وسط کار یادشان رفت که داشتند عبادت میکردند. 4، 5 بار نمازشان باطل شد و نفهمیدند. 4، 5 بار باطل شد و هنوز دارند می خوانند. در وسط کار یادشان رفت که من به اینجا آمد که تولید ثروت بکنم و با شرایط اخلاقی و اسلامی برای خدمت به محروم و خلق کار بکنم. بعد خیال میکند که من آمدهام تا ثروتمند بشوم. بعضیها میگویند چرا کفار ثروتمند بشوند و مؤمنین ثروتمند نشوند. به خیالش دعوا بر سر شخص است. دعوا بر سر روش است. مسلمانی هم که به روش کفار ثروتمند بشود با او فرقی نمیکند. حالا دو من ریش هم بگذار. در سیاست مگر ما نداشتیم؟ به همان سی سال و به زمان حاضر خودمان نگاه بکنیم. چرا به سراغ تاریخ برویم؟ چقدر ما آدمهایی داشتیم و دیدیم که اینها بچههای انقلابی و مسلمان و پاکی بودند و واقعاً به قصد خدمت به خلق و برای خدمت به محروم و برای اسلام و ارزشها و عدالت وارد صحنه شدند. در این سی و چند سال ما خیلیها را دیدیم. بعد از یک مدتی یادش رفت که اصلاً برای چه به سیاست آمد. برای چه به دنبال مسئولیت و قدرت آمد. بعد کم کم مسئولیت اصلی او حفظ قدرت خودش میشود. کم کم میبیند همان کارهای دیگران را میکند. باندسازی میکنند، تیم درست میکنند. همان کارهایی که با آن مخالف بودیم. میگوییم چرا آنها بکنند؟ خودمان میکنیم. بعد میگوید ذات سیاست دینی نیست. بنابراین اگر میخواهی حقیقتاً متدین باشی دین را از سیاست تفکیک کن. تفکیک دین از هنر و دین از سینما مثل تفکیک دین از سیاست است. البته کسی که نمیتواند نباید وارد عرصهی سیاست یا اقتصاد بشود و باید خودش را در همان حاشیه نگه دارد و حداقل خودش را حفظ کند. ولی کسی که به متن میرود میگوید من خودم را میتوانم حفظ بکنم و میخواهم بقیه را هم حفظ کنم. بعد وسط کار میبیند خودش را هم نمیتواند حفظ کند. امام نشان داد که میشود وارد متن سیاست شد و جهان سیاست و مسیر تاریخ را تغییر داد و آلوده نشد. چه کسی گفته ذات سیاست فاسد است؟ شخصیت هنرمند و ایمان و عقاید و تقوا و قدرت روحی اوست که مهم است. همین دوستان که از جشنوارهی عمار خدمت رهبری رفته بودند بعضی گفته بودند که سینما مرکب چموشی است. این حرف فی الجمله درست است. اما ایشان جواب داده بود که تا سوار آن چه کسی باشد. این یعنی تقصیر و ضعف خودت را به عهدهی ذات سینما نینداز. سوار چه کسی است؟ در سیاست هم باید ببینی سوار چه کسی است؟ خانواده، شما میدانید چرا بوداییها، مسیحیهای کاتولیک میگفتند خانواده تشکیل ندهید؟ تز آنها این بود که میگفتند تشکیل خانواده همانا و غرق در دنیا شدن همانا. ذات خانواده شیطانی است. وقتی زن میگیری زن مظهر شیطان است. این حرفها را زدهاند. اینهایی که این حرفها را زدهاند حالا کارشان به کجا رسیده است؟ فهمیدید که چرا پاپ استعفا داد؟ اینقدر پروندههای همجنسبازی و بچهبازی در کشیشها در سطح دنیا هست که این گفت من هر چه پاک کردم تمام نمیشود و دیگر خسته شدهام. هر چه این گندکاریها را پاک میکنم تمام نمیشود و دیگر نمیتوانم. حالا بعضیها میگفتند از داخل واتیکان هم خبر میرسد که ظاهراً آنجا هم چنین خبرهایی هست. حالا سوال این است که ذات خانواده و ازدواج مشکل داشت یا مشکل مربوط به خود تو بود. همان تشکیل خانواده میتواند مسیر تکامل بشر باشد. چنان که اسلام درست بر خلاف اینها میگوید ازدواج ایمان تو را تکمیل میکند. مسئولیتپذیری در خانواده تو را رشد میدهد به شرطی که تو درست با خانواده مواجه بشوی. یعنی اگر با شهوت درست مواجه بشوی، شهوت نردبان تکامل است. اگر با آن بد مواجه بشوی از این نردبان پایین میآیی و سقوط میکنی. سیاست و قدرت و سینما هم همینطور است. تعبیری که حکمای اسلامی و مربیان اخلاق اسلامی دارند میگویند دنیا با همهی مظاهر آن یعنی سیاست و قدرت و خانواده، حالا شما بگو سینما و تکنولوژی، نردبان است. میتوانی از آن بالا بروی و میتوانی از آن پایین بیایی. یک عدهای از این نردبان بالا میروند و یک عدهای از همین نردبان پایین میآیند. تو چه کسی هستی و میخواهی چه کار کنی و چه توانی داری؟ خودت را درست کن. اگر نمی توانی از این نردبان بالا بروی به عالم سینما نرو. اگر رفتی باید هزینهی آن را بپردازی. سوخت فکری میخواهد، سوخت ایمانی و اعتقادی میخواهد. باید زره بپوشی. زره عقیدتی و معنوی بپوشی. اگر با زره هستی برو و اگر با زره نیستی نرو. مثل اینکه شما سوار قایق هستی و شنا هم بلد نیستی و جلیقهی نجات هم نداری. به دریا میپری و میگویی میخواهم ثابت کنم که حزباللهیها شنا بلد هستند. بعد 4 دفعه دست و پا میزنی و قُل قُل میکنی و پایین میروی. بعد بستگان تو به مجلس ترحیم تو میآیند و میگویند ذات اقیانوس با حزباللهیگری سازگار نیست. ذات دریا با ایمان مشکل دارد. آقا کلهی تو مشکل داشت. تو مشکل عقلی داری. کسی که شنا بلد نیست و در یک جای عمیق به آب میپرد یا غرق میشود و یا باید دست و پا بزند و بگوید غلط کردم که گفتم حزباللهی هستم. غلط کردم و ما را بالا بکشید. چنان که خیلیها گفتند غلط کردم. خیلیها در این 20، 30 سال اول شیرجه زدند و بعداً گفتند غلط کردیم. بعد آنها هم گفتند مشکل از ذات دین بود. ذات دین و ایمان مشکل داشت. آقا تو مشکل داری. چرا مشکلات خودت را به پای ذات سینما و دین میاندازی؟ همهی ذات و ذوات مشکل دارند الا ذات تو؟ باید اینها را بفهمیم و افراط و تفریط نکنیم. بلد نیستی شیرجه نرو. اگر بلد هستی، یعنی باید معارف دینی را اجمالاً بدانی، قدرت روحی داشته باشی که فردا برای کف و سوت دین و ایمان خود را نبازی. حالا هنوز مشهور نیستید. بعداً اگر چند نفر بین شما مشهور شدند، 10، 20 سال دیگر که ما نیستیم یادتان باشد که یک لحظهای میرسد که باید بین دین و کف و سوت یکی را انتخاب کنید. آنهایی که میتوانند ادامه بدهند و یک چیزی از آب در بیایند بدانند که لحظاتی خواهد رسید که باید بین دین و کف و سوت یکی را انتخاب کنند و این لحظه برای خیلی از سیاستمداران و ثروتمندان و هنرمندان و دانشمندان رسید. این لحظهای است که باید انتخاب کنی که این حق است و این کف و سوت و شهرت و جایزه است. این دین است و این پول است. این دوراهی مربوط به سینما نیست بلکه همه جا هست. این دوراهی مربوط به نفس بشر است. البته این به آن معنی نیست که سینما و عرصهی سینما و هنر یک عرصهی علیالسویه است و دو طرف آن مساوی است. نه، مساوی نیست. به دلیل اینکه شما وارد هر دانشکدهی هنر و سینمایی که میشوی تمام القاعات عمدتاً از آن طرف است. دائم میخواهند به شما فرم و تکنیک یاد بدهند و کسی نیست که راجع به محتوا حرف بزند که این فیلمی که درست میکنی چه تأثیری در اخلاق اجتماعی و مناسبات خانواده دارد؟ تأثیر آن در هستیشناسی و سیاست و عدالت چیست؟ همین اصطلاحاتی که میگویند اینها را وارد سینما نکنید و اینها را هنرمندهای درجه یک هالیوود بده و ببین چه کار میکند. مثلاً به همین اسپیلبرگ بگو یک فیلم راجع به امر به معروف و نهی از منکر بساز. موضوع این است و هر چقدر هم پول بخواهی به تو میدهیم. برای تو میسازد و خواهی دید که چقدر هم تأثیرگذار است. خود اینها هم میفهمند حق و باطل چه هست منتها پول هم هست. میدانید که پول بالاتر از همهی حقهاست. یک فوق حق است و بالاتر از همهی حقهاست. ما میتوانیم در عرصهی تکنیک و زیباییشناسی با تجربه و خلاقیت و فکر قوی باشیم. در حوزهی معرفت و اخلاق و مناسبات حقوقی که یک جامعهی دینی چطور جامعهای است و سبک زندگی جامعهی اسلامی چطور است. ما اینقدر موضوع و سوژه داریم. چون ذهن بعضیها خالی است و تا میخواهند وارد این عرصهها بشوند 5 فیلم را نگاه میکنند و میگویند این سوژه است. آقا تو دور و اطراف خودت را نگاه کن. جامعهی تو، خانوادهی تو، زندگی شخص تو هزاران مسئله دارد که باید آن را حل کنی. همین الان شما به عنوان یک هنرمند مسلمان ایرانی و متعلق به انقلاب اسلامی با احساس علقه به انقلاب اسلامی به دور و اطراف خودت نگاه کن. نکات مثبت در جامعهی ما زیاد است اما نکات منفی هم خیلی زیاد است. یکی از بهترین روشهای امر به معروف و نهی از منکر سینما است. معروف و منکر را بشناس. روش امر و نهی سینمایی را هم بشناس و ببین چه کارهایی میتوان کرد. در دنیا بعضی از فیلمها بود که خصلتهای یک جامعه را بعد از یک مدتی تغییر داد. شما دیدهاید دوربین مخفی میگذارند؟ دوربین مخفی هم دو نوع است. دوربین مخفی متعهد و دوربین مخفی غیر متعهد. در واقع سه نوع است. یک نوع هم دوربین مخفی بیخیال است. یک دوربین مخفی که هدفش فقط خنده است. گاهی پخش میکنند و با خودت میگویی چه شد؟ مثلاً مردم را میترسانند که بخندند. یک دوربین مخفی هم دارد که بدذاتی آموزش میدهد، ولی یک وقتی هم یک دوربین مخفی هم هست که مثلاً یک ماشین کنار جاده مانده بود و هر کسی رد میشد محل نمیگذاشت. یک ماشین پنچر بود و هیچ کس محل نمیگذاشت. سه نفر میایستند. اینها چرا ایستادند؟ شما ببینید حتی با یک دوربین مخفی که نه سینمایی است و نه مستند است و نه داستانی است و فقط یک دوربین را کاشتهای. آن طرف هم تو را نمیبیند، هنرپیشه هم ندارد. با دوربین مخفی میتوان جامعه را تربیت کرد. چطور با سینمای داستانی نمیشود؟ حساس است، خطیر است. معلوم است که حساس و خطیر است. اگر بخواهیم رمان بنویسیم یا فیلم داستانی تهیه بکنیم آلوده میشویم. از کجا میدانی؟ همهی هنرپیشهها پاک و مقدس و باتقوا هستند؟ آیا همهی پیامهایی که میدهی الهی است؟ آقا تو این سوال را در زندگی معمولی خود نمیپرسی ولی تا نوبت به سینما میرسد این سوال را میپرسی. در رفتار و زندگی شخصی یک دهم این پرسشها را مطرح نمیکنی. خب سینما هم مثل واقعیت جامعه است. ما نگوییم یا صفر یا صد است. بین صفر و صد خیلی مراتب هست. این یک طیف است. اگر صفر و صدی نگاه کنی اصلاً نباید انقلاب میشد. مگر شما میتوانی از کل حوادثی که در انقلاب اسلامی و در جمهوری اسلامی اتفاق افتاده دفاع کنی؟ مگر اصلاً حق داری دفاع کنی؟ گاهی خیلی کارها بوده که منکر و خلاف بوده است. شده است. نباید بگویی یا صفر یا صد. یا سینمای صد درصد توحیدی که اگر دوربین را به دست امام زمان(عج) بدهی ایشان فیلم برمیدارند و غیر از آن دیگر نباید بسازیم. این حرف را از کجا در آوردی؟ مگر بازار و سیاست تو اینطور است؟ جهتگیری تو باید درست باشد. اشکالات را کمتر بکن و مدام اصلاح کن و مدام تکامل داشته باش و جلو برو. در سیاست و انقلاب هم همین کار را کردیم. در جنگ هم همین کار را کردیم. مگر ما در همه جای جنگ درست جنگیدیم؟ ما در جنگ عملیاتهایی داشتهایم که دو گردان ما همدیگر را میزدند. خب اتفاق میافتاده است. اینها مگر چه کسانی بودند؟ مگر اینها سرلشکرهای آموزش دیدهی فلان بودند؟ بچههایی بودند که از روستا و شهرستان آمده بودند. یکی از پای کورهی آهنگری آمده، یکی از دکان نانوایی آمده، یکی شوفر تاکسی بوده، یکی طلبه بوده، یکی دانشجو بوده، یکی عمله بوده است. همه به آنجا آمدند و رفتند خط عراق را شکستند. واقعاً اینطور بود. یک وقت در سختترین شرایط دو گردان ما روی همدیگر آتش میریختند. برای اینکه رابطهی بیسیم قطع بود، ارتباط با قرارگاه قطع بود و همدیگر را میزدند. خب این چیزها اتفاق افتاد و بعد هم به جایی رسید که در همین والفجر 8 وقتی بچههای غواص ما از خط رد شدند، گردانی که خود من در آن بودم، به آن طرف خط رفتیم. فقط با یک شهید به آن طرف اروند رسیدیم و خط را شکستیم. یعنی وقتی آن طرف آب از اروند بیرون آمدیم و بالای سر سنگرهای عراقی بودیم، این عراقیها قبل از اینکه بخواهند بجنگند از تعجب خشکشان زده بود. یعنی دهانشان باز مانده بود. شما اینقدر در تاریخ مسائل دارید برای اینکه تبدیل به سینما کنید. اینقدر در جامعه و دور و اطراف مسائل هست. باید شاخص دست تو باشد، فرمان را محکم بچسبی، بفهمی که میخواهی به کجا بروی، وسط کار مسیر را تغییر نده و خودت تغییر نکن. باید جهت را بشناسی. اینطور نیست که بگویی ما همان اول فهمیدیم میخواهیم به فلان شهر برویم. خب اول فهمیدی ولی هزار کیلومتر راه است و هزاران جادهی فرعی دارد. این وسط باید مدام بفهمی نه اینکه بگویی همان اول فهمیدیم. بعضیها دو کتاب در دورهی اول انقلاب خواندهاند. مثلاً دو کتاب از مطهری و شریعتی خوانده بودند و خیال میکردند که چه شده است. بعد اینها انجمن اسلامی و حزباللهی شده بودند و خیال میکردند که تا آخر عمر دیگر همینها بس است. تا آخر عمر همین است. آقا سوخت فکری میخواهد. باید با قرآن و روایات و تاریخ و تفسیر و اخلاق و علم اخلاق و هزار مسئلهی دیگر سر و کار داشته باشی. وقتی وارد یک عرصه میشوی اینطور است. البته من نمیگویم باید مجتهد و پروفسور بشوی و بعد دوربین به دست بگیری. همچین چیزی معنی ندارد و امکان ندارد. نه، ولی آدم به هر عرصهای وارد میشود باید اجمالاً بفهمد که میخواهد چه بگوید و نسبت آن با مفاهیم اسلامی چیست. دروغ هم لازم نیست گفته بشود. کسی میگوید هنر با دروغ آمیخته است. آن دروغی که در شعر و هنر است دروغ نیست. آن مجاز است و مجاز غیر از دروغ است. آن دروغی است که مخاطب میداند دروغ است. دروغی که میگویند در شعر خوب است دروغی است که مخاطب تو باید بداند دروغ است. اگر نداند دروغ است که واقعاً دروغ است. بعضیها میگفتند در سینمای داستانی و رمان چون چیزی که نیست را میگویند هست پس مصداق کذب است و خلاف شرع است. نه، اینطور نیست. اگر بگوید که این حکایت واقع هست و نباشد، کذب است. و الا چه کسی امروز رمان میخواند یا فیلم داستانی میبیند با این تصور که این گزارشگری خبری میکند و مثلاً روزنامهنگار است؟ همانطور که دگرگونسازی شعر جاهلیت ممکن شد، پیامبر(ص) نفرمودند شعر ذاتاً امر جاهلی است چون تخیل و خیال در آن هست. دگرگونسازی شعر جاهلیت ممکن بود. تمثیل داشت، تخیل داشت، مجازگویی داشت اما پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نگفتند اینها خلاف شعر است. اینها غیر از اغواگری است. اینها غیر از فریب افکار عمومی است. غیر از ترویج شهوت و غفلت است. شعر تقسیم شد. در صدر اسلام قرآن کریم آمد دقیقاً شعر را دوقطبی کرد. همانطور که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) آمدند و شعر را دوقطبی کردند. خود قرآن فرمود. تندترین حمله را به شعرا کرده و بعد هم بلافاصله محکمترین دفاع را میکند. قرآن تکلیف هنر و همهی انواع هنر را با همان آیهی کریمه روشن کرد. آن سوالی که «حسان بن ثابت» با نگرانی از پیامبر(ص) کرد و وقتی که بخش اول آیه را شنید که علیه شعرا هست، ترسید و پیش پیامبر(ص) آمد و گفت یا رسولالله(ص) تکلیف ما چه هست؟ این سوال همهی هنرمندان مسلمان تاریخ است. سینما و مجسمهسازی و گرافیک و عکاسی و تئاتر و هر چه که هست. تکلیف ما چه هست؟ پیامبر(ص) فرمودند مگر بعد آن را ندیدی که میفرماید «ان الذین آمنوا و عملوا صالحات...»، شما مصداق آن هستید. سینما هم همینطور است. شاعر را آنجا متهم میکند به این که «فی کل واد...»، اصلاً به نظر من از این زیباتر و کوتاهتر نمیتوان جملهای راجع به هنرمند مسخشده و هنرمند غیرمکتبی گفت. میگوید اینها به هر وادی میروند. هزار بار به چپ و راست میزنند. من چقدر از همین شعرای مشهور ایران که مسلمان نیستند ولی قبل از انقلاب بودند میشناسم. مثلاً طرف یک بار در مدح غدیر شعر گفته است. همین آدم 6 ماه بعد علیه همهی پیغمبرها شعر گفته است. به حضرت مسیح(ع) اهانت میکند و میگوید اینهایی که نمیدانم پدرشان کیست یا که ثمرشان چیست، یعنی کل این انبیا همینطور هستند و نمیدانم ثمر و فایدهی آنها چیست. نمیدانم پدرشان کیست یا که ثمرشان چیست، فقط این را میدانم که اینها در چراگاههای آسمانها میچرند. تو که 6 ماه پیش یک چنین شعر به آن زیباییشناسی در مورد غدیر گفتی، اگر کسی شعر تو را میخواند فکر میکرد واقعاً همین الان از مظهر امیرالمؤمنین علی(ع) آمدهای. نه، این باد هواست. این از روی اعتقاد و آگاهی نیست. نگاه میکند و میبیند جو مذهبی است و در جو مذهبی گیر میکند و یک چیزی میپراند و جایزه و تشویقی هم میگیرد. یک وقت هم در جو دیگری قرار میگیرد و چیز دیگری میگوید. ما آدم اینطوری داشتیم. چرا بگوییم داشتیم؟ خود ما به جبهه میرفتیم و میدیدیم بچهها نماز شب میخوانند. میگفتیم مگر جوانها هم باید نماز شب بخوانند؟ ما شنیدهایم که برای پیرها و آخوندها است. بعد دوباره پشت جبهه میآمدیم و تا عملیات بعدی گاهی نماز صبح ما هم قضا میشد. این فضا بود. یک وقتی میبینی در یک جمعی نماز شب میخواند و در یک جو دیگری نماز صبح هم نمیخواند. یک وقتی اینقدر سینه میزند که مداح خسته میشود و وقتی شرایط عوض میشود میبینی همین آدم ده سال بعد از بیدینها بیدینتر حرف میزند. میخواهد عقدههای خود را خالی بکند. عقدهی آن زمانی که مذهبی و حزباللهی بوده را میخواهد جبران کند. همان تعبیری که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) راجع به شعر به کار بردند، امروز راجع به سینما و هر هنری قابل تطبیق است. «دعبل خزایی» قصیدهی طاعیه را در محضر امام رضا(ع) میگوید و امام رضا(ع) یک بیت شعر در آخر شعر او اضافه میفرماید. به استقبال شعر او میروند و یک بیت شعر هم میگویند. به شعر او جواب میدهند و بعد به او میفرمایند «نفس بها روح القدس علی لسانک...»، این روحالقدس بود که بر زبان تو دمید و خودت نبودی. امروز در عرصهی سینما میتوانی بگویی «نفس بها روح القدس علی یدک»؟ روح القدس در دست تو دمید با این دوربینی که در دست گرفتی. روح القدس از چشم تو و از منظر تو نگاه کرد که تو این صحنه را گرفتی که وقتی فیلم تو را نگاه میکنند یک مرتبه کل مخاطب در برابر یک حقیقت الهی خضوع کند و اشک بریزد. در برابر یک پلیدی معترض بشود. نگاه او به تاریخ و انسان و قیامت تغییر کند. بعضیها میگویند اگر مضامین دینی و مذهبی را وارد بکنی تأثیرگذاری کم میشود. ما الان داریم خلاف این را میبینیم. موفقترین و پرفروشترین فیلمهای هالیوود کاملاً فیلمهای جهتدار ایدئولوژیک گاهی مذهبی و حتی گاهی خرافی است. پرفروشترین فیلمها اتفاقاً فیلمهای ایدئولوژیک در دنیا هستند. این فیلمی که انتزاعی و بدون جانبداری باشد و ما دوربین را بیطرفانه بگذاریم و هنرمندانه اما بیطرفانه یک چیزی را بسازیم، اصلاً در دنیا طرفدار ندارد. در غرب هم طرفدار ندارد. الان در دنیا بیشترین تماشاچی برای فیلمهای جهتدار است و برای فیلمهای بیتفاوت نیست. فیلمهای «هری پاتر» که هر کدام آمد و از قبلی بیشتر فروش کرد و کل جهان را گرفت عرفان یهود را با خرافات مخلوط کرده است. یعنی مضمون کاملاً مضمون خرافی یهودی است ولی اینقدر هم در جذب مخاطب موفق است. اصلاً اجازه ندهید این را در کلهی شما فرو بکنند که اگر کسی بخواهد مضامین دینی و انقلابی را دفاع کند باعث میشود که فیلم او بیجذبه باشد. نهخیر. بیهنری تو باعث میشود که فیلم بیجاذبه باشد. همه علیه ما فیلم میسازند و مضمون آن هم کلاً خرافه است. کل آن خرافه و دروغ است. اصلاً هیچ نیست. ولی تکنیک زیباست و دو میلیارد آدم آن را نگاه میکنند. اگر پای دین و معنویت آمد دیگر نمیشود سینمای موفق داشت. خب 1400 سال پیش هم راجع به شعر همین حرف را میگفتند. چون آن موقع تمام شاعران یا راجع به پر و پاچهی رقاصان و فواحش شعر میگفتند یا شعر تملق قدرتمندان بود برای اینکه به آنها پول بدهند. مضامین تمام شعرها این بود. یعنی هر چه شعر میبینی یا راجع به چشم و خال و ابروی فلان معشوقه بود یا شعر راجع به این که ای رئیس و ای سردار قبیله از اول تاریخ تا حالا مثل تو نیامده و از حالا هم نمیآید. فعلاً تو در رأس عالم هستی. خب همهی شعرها این بود. «حسان بن ثابت» آمد و گفت مگر میشود شعر اسلامی و الهی هم گفت؟ مگر میشود شعر مسلمانی و عدالتخواهانه گفت؟ مگر میشود در جبههی پیامبر(ص) هم شعر گفت؟ دیدند شد. دیدند شعرهای خیلی قویتری بیرون آمد. دیدند نه فقط پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نفی نکردند بلکه قرآن آیه نازل کرد. علیه آن جبههی هنری و به نفع این جبههی هنری آیه نازل شد. میدانید که پیامبر اکرم(ص) فرمودند بعد از فتح مکه همه را عفو کردم. حتی آنهایی که حمزه را کشتند، آنهایی که این همه ما را شکنجه دادند بخشیدیم و میبخشیم. اما چند نفر هستند که از اینها نخواهیم گذشت. دو نفر از آنها شاعرانی بودند که از اول تا آخر شعر میگفتند و به خداوند اهانت میکردند یا توصیف بدن زنان مسلمان میکردند. شعرهای اینها در تاریخ هم هست. به لحاظ ادبی و تکنیکی هم خیلی قوی است. مثلاً یک زن مسلمان مؤمنهی شریفی که یک زمانی جزو زنان کافر جاهلی بوده و بعد مسلمان شده را توصیف میکردند. اینها شعر میگفتند که آن دورانی که آنطور بودی را یادت میآید؟ گذشتهها را میگفتند و بعد توصیف میکردند. شعرهایی که راجع به هیکل آن خانم میگفتند و چشم و ابرو را توصیف میکردند. پیامبر(ص) فرمود اینها را هرگز نخواهیم بخشید و بعد از فتح مکه اسم این شاعر را بردند و فرمودند این اگر رفت و به پردهی کعبه آویخت او را بزنید. چون تو با شعر و هنر خود ضرباتی زدی که کل مشرکین با شمشیرهای خود این ضربهها را نزدند. به زنان مسلمان این همه اهانت کردی. تو با این شعرهای خود کاری کردی که بعضی از زنان جرئت نکنند مسلمان بشوند. به لحاظ روحی و فرهنگی ضربهی بدی زدی که در آن منطق و اخلاق هم نبود. مشکل تو نظری نبود. پس جبههبندی در صدر اسلام جبههی هنر حق و جبههی هنر باطل که در شعر و موسیقی مصداق داشت. آن زمان سینما نبود ولی منات آن کاملاً یکی است. این وسط نمیگویم تکنولوژی هم ربطی به محتوا ندارد، در خدمت محتوا حتماً هست اما اینکه محتوا تابع اصالت ابزار بشود واقعاً چنین چیزی نیست. اگر مورد خاصی هست آن را بگویند و ثابت کنند. کلی نه. شما این روایتی که در مورد شاعر متعهد انقلابی در صدر اسلام و جبههی هنر اسلام و عدالتخواه اسلامی و توحیدی هست را امروز راجع به سینما و همهی هنرها تعمیم بدهید. «حسان بن ثابت» شعری راجع به ولایت حضرت امیر(ع) گفت. حالا جالب است که همین جناب «حسان» در غدیر جزو اولین شاعرانی است که برای غدیر شعر گفته است. چه شعر زیبایی هم گفته است. یکی از بهترین شعرهای غدیر، شعر حسان است. بعد از پیامبر(ص) این جا زد و به آن طرف رفت. بعد بعضیها به او گفتند مگر خود تو در غدیر شعر نگفتی؟ گفت بله، حالا گفتهام دیگر و الان زمان دیگری است. وقتی «حسان» این شعر را در مدح امیرالمؤمنین علی(ع) گفت و برای ولایت حضرت امیر(ع) تبریک گفتند پیامبر(ص) فرمودند «لا زلت مؤید بروح القدس ما نصرتنا بلسانک...»، یک شرطی هم گذاشتند. فرمودند حسان همواره مؤید به روح القدس و روح الهی باشی و خواهی بود اما، «ما نصرتنا بلسانک...»، تا وقتی که در این خط هستی. مادام که به ما و به این جبهه کمک کنی، تا وقتی زبان و قلم تو در خدمت این اهداف و این جبهه است تو مؤید به روح القدس هستی. مذهبی که آنقدر علیه شعر و شاعر و هنر آن روز موضع گرفته و از آن طرف برای حسان که یک هنر داشته و آن هم شعر گفتن بوده است. میدانید که حسن رزمنده نبوده است. حتی داریم که در جنگ خندق ایشان بین خانمها و بچهها آمد و در خط مقدم نبود. به پشت جبهه آمد. یهودیهایی که خیانت کردند و علیرغم قرارداد از پشت حمله کردند، یکسره به پشت جبههی مسلمین و کنار خانمها و بچهها آمدند. عمهی پیامبر(ص) جناب صفیه تا اینها را دید رو کرد به حسان و گفت مگر نمیبینی آمدند؟ گفت من اصلاً اهل این کارها نیستم. من فقط شعر بلد هستم و هنرمند هستم. ما جزو جامعهی هنری هستیم. میدانید که جامعهی هنری اهل عمل نیستند. گفت ما هنرمند هستیم. گفت آن شعرهایی که در مورد جهاد و شهادت گفتی چه بود؟ گفت برای بقیه گفتهام. برای خودمان که نبوده است. گفت پس آن شمشیر چیست که به کمرت بستهای؟ گفت بالاخره مرد باید به کمر خود شمشیر ببندد. نمیتوانم که نبندم. بعد جناب صفیه گفت شمشیرت را به من بده و پیش بچهها بنشین. صفیه، عمهی پیامبر(ص) شمشیر را برداشت و خودش به اینها حمله کرد و دو، سه نفر از اینها را ناکار کرد تا وقتی که رزمندههای مسلمان آمدند و اینها را عقب زدند. جناب حسان خدمات زیادی داشته و شعرهای فوقالعاده زیبایی دارد، شعرهای انقلابی دارد و لیکن این آدم هم اینطور است. با وجود اینکه پیامبر(ص) میدانند ایشان اینطور میشود وقتی که شعر را تقسیم میکنند میگویند دو شعر داریم، شما بگو دو هنر داریم، شما بگو دو سینما داریم، دو نوع روزنامهنگاری داریم، دو نوع ژورنالیسم داریم، همهی اینها قابل تقسیم بر دو هست و این مخصوص به شعر نیست. یک شعر و هنر و سینمای غیر مسئول و در خدمت هوسهای شخصی و احساسات فردی و در خدمت اشرافیت مثل شعر جاهلی است. ولو سینمای قرن 21 میلادی باشد این سینمای جاهلی است. شعر جاهلی است. هنر جاهلی است. یک طرف هم اسلام در برابر آن ایستاد تا نسل آن را قطع کرد. میدانید که پیامبر(ص) نسل آن شعر را قطع کرد. در اسلام در مدینه و مکه و در جزیره العرب و در جبههی مسلمین دیگر کسی از این شعرها نمیگفت مگر در خفا باشد. چون بیآبرو شده بود. تا کسی میخواست شعر بگوید همه میگفتند ببینیم که آیا میخواهد از عدالت بگوید یا از اخلاق بگوید یا از انسانیت بگوید یا از برابری بگوید یا از محبت بگوید. دیگر کسی جرئت نمیکرد آن بالا مانور بدهد و شعر بگوید که خط و خال و چشم و ابروی تو چطور است و موها و گیسوی تو چطور است. دیگر بین مسلمین کسی جرئت نمیکرد این حرفها را بزند. میگفتند وسط معرکهی زندگی، وسط جبههی حق و باطل تو نشستهای و این حرفها را میزنی؟ شعر تملق، شعر سکس و جنسیت، شعر شراب و مدح شراب، شعر شاهان، از خود تعریف کردن و تفاخر و تکبر و در کل شعرهای جاهلی به حاشیه رفت. شعر عدالت و اخلاق و برادری و برابری و رحمت و انفاق و جهاد وسط میدان آمد. این حالت بود. این شعر و این هنر از طرف پیامبر(ص) و اسلام حمایت شد. شعر مسئول و متعهد که در خدمت انسان و در خدمت هدف و نجات و آگاهی بشر کار کند و در جهت تخدیر نباشد ولی بعد از پیامبر(ص) متأسفانه دوباره به تدریج ظرف نیم قرن کم کم ورق برگشت. یعنی وقتی که معاویه آمد و قدرت حاکم بر جهان اسلام شد، تقریباً نیم قرن بعد از پیامبر(ص) دوباره شعر امثال «فرزدق» و «کمیت بن زید» و «سید حمیوی» و «دعبل خزایی» شعر حاشیه و شعر سرکوب شده و شعر اپوزسیون شد. ادبیات شیعه همیشه ادبیات اپوزسیون بود و همیشه سرکوب میشد. مدام صحبت از زندان و شکنجه و شلاق و تبعید و شهادت بود. باز دوباره همان جاهلیت برگشت. منتها این دفعه با پلاکارد اسلام بود. یعنی اول جلسه بسمه تعالی میگفتند و در آخر هم تقبل الله میگفتند. ولی غیر از مدخل و مخرج کلاً شعر جاهلی بود. دوباره شعر مدح شراب و توصیف موی معشوق و خال محبوب و تملق حضرت خلیفه باب شد. اینها دوباره شعر دستگاههای به اصطلاح اسلامی شد و شعر غنایی در مجلس فسق و فجور و عیاشی و شبنشینی خلیفه و درباریها با رقص و آواز زنان رقاص شد و دوباره هنر در خدمت این قضیه قرار گرفت. مبارزه برای زیباییشناسی معقول زیباست. تعهد زیباست. انسان مسئول زیباست. مسئولیت زیباست. مسئولیتگریزی زشت است ولو به روش زیبا و هنرمندانه ارائه بشود. امام صادق(ع) به همهی هنرمندان طول تاریخ فرمودند «من قال فینا بیت شعر...»، هر کس یک بیت شعر برای ما در این مسیر بگوید خداوند به ازای هر بیت شعر، یک بیت یعنی یک خانه در بهشت برای او بنا میکند و ما تضمین میکنیم. حالا شمای سینماگر اینطور ترجمه کن و بگو که امام صادق(ع) این را گفتهاند که من فعل فینا و لنا، هر کس یک سکانس فیلم خوب بسازد و ارزشهای الهی ما را در جامعه نشان بدهد و افکار عمومی را جذب این ارزشها بکند، تضمین میکنیم به ازای هر سکانس یک بیت در بهشت بگیرد. احتمالاً برای سکانس خانههای دو طبقه بدهند. چون یک سکانس سینمایی سختتر از یک بیت شعر است. البته با بعضی سینماهای شما اینطور نیست. بعضی سینماهایی که بعضیها میسازند اینطور نیست و همینطور دوربین را روشن میکنند تا تمام بشود. ولی اگر یک سکانس متعهدانه ساخته بشود ارزش آن کمتر از یک بیت شعر نیست و قطعاً بیشتر است.
هشتگهای موضوعی